تقدیم به بهترینم
میخوابم تا فراموشت کنم
رفتی ولی صبح تنهای بیدارم می کند !!
نیم نکاهت را به تمام دنیا نخواهم فروخت بی انکه زره ای به یادم باشی !!!
از طرف SABER
تقدیم به بهترینم
میخوابم تا فراموشت کنم
رفتی ولی صبح تنهای بیدارم می کند !!
نیم نکاهت را به تمام دنیا نخواهم فروخت بی انکه زره ای به یادم باشی !!!
از طرف SABER
یکی از چیزایی که آدمو خیـــــلی داغون میکنه اینه که
یه پسر با دماغ عملی و ابرو برداشته بیاد بگه :
خیلی چاکرم داداش :|
این چه حرفیه میزنی ؟؟ تو باید بگی : میســـی عــسیسم!!
تو زندگیش فقط به یه نفر گفت : عشــــقم
.
.
.
.
به سه چهارتا گفت نفسم..
به 10-11تاشون گفت گلم..
40-50 تای دیگه هم شامل عسلم میشدن
.
.
.
.
انصافا شما این شایعات رو درباره ی من رو قبول میکنید عایا؟ ^__^
.
.
.
.
یعنی در این حد پاک و معصومم
دور و زمونه ی بدی شده خدا حفظم کنه ^___^
اومدم برقو خاموش کنم
برق گرفتتم
واسه مادر بزرگم تعریف کردم یه دقیقه فکر کرد بعد میگه :
برقم برقای قدیم میگرفت درجا طرفو خشک میکرد :|
فک و فامیله ما داریم یعنی محبت میچکه ازشون!
آفریقایی ها اصلا نمیدونن طلاق چیه !
کلا به این سوسول بازیا اعتقاد ندارن :|
همسرشون یه ذره پرو بازی دربیاره میخورنش :|
هی بش میگفتم تو جز من با یکی دیگه هستی و اینا...
.
..
.
آخرش گفت بابا اصلا اگه شک داری بیا خطامون رو یه هفته عوض کنیم :|
هیچی دیگه دیدم آبروم در خطره
بش گفتم : نه نفسم! من به عشقم اعتماد کامل دارم :))))
دختر : عشقم شرط بندی کنیم؟؟؟
پسر : باشه خانومم ... بکنیم ...
دختر : تو نمی تونی24 ساعت بدون من بمونی؟ ...
پسر : می تونم ...
دختر : می بینیم .....
24 ساعت شروع میشه و پسر از سرطان عشقش و اینکه
خیلی زود قراره بمیره خبر نداشته ...
24 ساعت تموم می شه و پسر میره جلوی در خونه ی
دختر .. در می زنه ولی کسی در رو باز نمی کنه ... داخل
خونه می شه و دختر رو میبینه که روی مبل دراز کشیده
و روش یه یادداشت هست ...
یادداشت : 24 ساعت بدون من موندی ... یه عمر هم بدون
من می تونی بمونی عشق من ...
به خاطر رفیقش داشت میرفت زندان...
۲سال کم نیست!
داشت دوسال حبسی روکه مال رفیقش بود روبه جون میخرید
رفیقش گفت:خیلی بامعرفتی
گفت:این حرفونزن!ارزش رفاقتمون بیشتراز این حرفاس!
فقط یه خواهشی ازت دارم...
یه نگاه به عشقش کردو
گفت:این مدت که زندانم حواست بهش باشه!
مراقبش باش ناکس نگاه بدبهش نکنه!
خودت میدونی که چقد دوسش دارم!
رفیقش گفت:باشه داداش وهم دیگه رو بغل کردن....
رفت زندان....
بعددوسال برگشت...
به رفیقش نگاه کردو گفت:سلام داداش
به عــــــشقــــــــش نگاه کردو گفت:سلام زن داداش.....
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند
بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند
یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!
دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد
ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :
امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند
تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند
ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد
نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت
و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت
بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:
امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .
دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم
تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی
ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟
دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد
باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند
ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند
تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .